اطلاع از بروز شدن
چهارشنبه 85 دی 27
انتقال یافته از وبلاگ قبلی ام لبگزه ی بلاگفا
سه شنبه یازدهم مرداد 1384ساعت 23:4
جز غبار دروغ و فریب ...
پراکنده نیست
در هوای شهر آدمکهای آهنی
و
روباتهای فریبا...
اینان
با تو
راه میروند
میگویند
می خندند..
ولی هرگز
دل نمیدهند
اینان
اصلاً دل ندارند که . . .
***
دست و پایت را
گم میکنی
هول میشوی
و
آب دهانت
خشک!
باور نمیکنی
که این یکی
آدم است.. نه آدمک
انسان است .. نه روبات
گریه کردن بلد است
و
اشک میریزد
به تماشا مینشینی
این توهم
به واقعیت
درآمده را
این خواب
دربیداری را
آری... اما
گونههای تو را
خیس میکند